گزارش تصویری
۱/۹
مطالب پیشنهادی
۱/۲
در حاشیه انتصاب استاندار بومی مازندران
تعیین استاندار مازندرانی، برای مازنیها، بویژه سارویها حُسن خواب شیرین چند ده سالهای را داشت که به یکباره تعبیر شد.اما استاندار بومی به همان اندازه که یک فرصت بزرگ برای مازندران به شمار میآید، به همان نسبت نیز میتواند یک تهدید عظیم باشد.

تیترامروز،گروه سیاسی:تعیین استاندار مازندرانی، برای مازنیها، بویژه سارویها حُسن خواب شیرین چند ده سالهای را داشت که به یکباره تعبیر شد.
استانداری که از خودشان باشد، دردآشنا و متخصص و دلسوز و البته «مدیر» باشد.استانداری متعهد و متنفذ در میان خواص و محبوب و مشهور در میان عوام.کسی که بداند مازندران، از کجا آغاز کرده است، در کجای مسیر توسعه ایستاده و قرار است به کجا برسد.
فردی که با الهام از تجربیات و تواناییهای ذاتی و اکتسابی، تجلی یک رجل سیاسی به تمام معنا باشد و در عین حال که روحیه جوانی و شادابی (انگیزه خدمت) را با خود دارد، پختگیها و برازندگیهای یک مرد جهاندیده را هم داشته باشد و همه اینها و کمی بیشتر در احمد حسینزادگان متجلی بوده است.
کسی که به نظر میرسد، با توجه به اندوختههای ارزشمند و رهتوشه گرانسنگی که از سالها مدیریت در سطوح مختلف اجرایی در استان و خارج از استان با خود دارد، میتواند آینده این خطه کهن را روشنتر از همیشه ترسیم کند و اتفاقات مبارکی را رقم بزند که آیندگان جز نیکویی از او یاد نکنند.
اما تعیین استاندار بومی به همان اندازه که یک فرصت بزرگ برای مازندران به شمار میآید، به همان نسبت نیز میتواند یک تهدید عظیم باشد.
فرصت از این بابت که در صورت کسب موفقیتهای بزرگ در همه حوزهها و تدارک لوازم موردنیاز برای رسیدن به قلههای بلند سعادت، علاوه بر تحقق آرزوهای بزرگ مازنیها، موجب اتحاد و انسجام هرچه بیشتر گروههای اجتماعی و تقویت و ارتقای غرور و انگیزه جوانان برای ساختن مازندرانی پیشرفته و بزرگ در سطح کشور و هزاران و خیر و خوبی و برکت دیگر میشود، اما تهدید از این جهت که چنانچه استاندار بومی، بنا به هر دلیل منطقی و غیرمنطقی قادر به تحق آرمانها و نزدیک کردن مازنیها به آرزوهایشان نشود، تمامی رویاهای شیرین به کابوسهایی تلخ، امیدها بدل به ناامیدی و یاس میشود و تمامی سرمایههای انسانی سرخورده و بیانگیزه شده و رو به انحطاط و نابودی میگذارند و از آن به بعد، تا مدتهای طولانی به دلیل خاطره تلخی که از استاندار بومی در یادها میماند، نه تنها کسی برای استاندارشدن یک رجل سیاسی بومی قدم از قدم برنمیدارد، بلکه همه عناصر بانفوذ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، تمام تلاششان را معطوف به این خواهند کرد که دیگر حتی حرفی از بر سرکارآمدن نیروی بومی نباشد.
اما اینکه چگونه چنین فرصت بزرگی میتواند تبدیل به تهدید شود، چندان نیاز به تامل ندارد.
فقط کافیست، اندکی بخشینگری، کمی رابطهسالاری، ذرهای بیتدبیری در امور، مقداری عدم تشخیص دوست از دشمن و خادم از غیرخادم، هدر دادن سرمایههای مادی و معنوی و سهلانگاری را به ظرف بزرگ اداره استان بیفزایید، آنگاه میبینید که چگونه همانطور که یک شبه طعم شیرین استاندار بومی را زیر زبان مان مزمزه کردیم، یک روزه هم طعم تلخ شکست و ناامیدی را میچشیم!
استاندار بومی، باید بداند قبل از آنکه مدیون دوستان دور و نزدیک خود باشد، مرهون مردمی نجیب و فهیم و دردچشیده است، که بدون نظر لطف آنها قطعا کشتی متلاطم استان، به ساحل امن و آرام نخواهد رسید.
استاندار بومی مازندران، نباید خود را ابزار دست عدهای سودجو و فرصتطلب ببیند که برای تحقق آرزوهای بلندپروازانه خویش، نه فقط شرافت و آبرو و اعتبار استاندار، که تمامی ظرفیتهای بالقوه و بالفعل استان را هزینه میکنند و در نهایت هم، به وقت پاسخ به نگاههای پرسشگرانه مردم از بابت هدررفت منابع و سرمایههای مادی و معنوی استان، استاندار را با بار سنگین اتهامات وارده تنها گذاشته و به دنبال هواها و هوسهای خویش روان میشوند.
استانداری که از خودشان باشد، دردآشنا و متخصص و دلسوز و البته «مدیر» باشد.استانداری متعهد و متنفذ در میان خواص و محبوب و مشهور در میان عوام.کسی که بداند مازندران، از کجا آغاز کرده است، در کجای مسیر توسعه ایستاده و قرار است به کجا برسد.
فردی که با الهام از تجربیات و تواناییهای ذاتی و اکتسابی، تجلی یک رجل سیاسی به تمام معنا باشد و در عین حال که روحیه جوانی و شادابی (انگیزه خدمت) را با خود دارد، پختگیها و برازندگیهای یک مرد جهاندیده را هم داشته باشد و همه اینها و کمی بیشتر در احمد حسینزادگان متجلی بوده است.
کسی که به نظر میرسد، با توجه به اندوختههای ارزشمند و رهتوشه گرانسنگی که از سالها مدیریت در سطوح مختلف اجرایی در استان و خارج از استان با خود دارد، میتواند آینده این خطه کهن را روشنتر از همیشه ترسیم کند و اتفاقات مبارکی را رقم بزند که آیندگان جز نیکویی از او یاد نکنند.
اما تعیین استاندار بومی به همان اندازه که یک فرصت بزرگ برای مازندران به شمار میآید، به همان نسبت نیز میتواند یک تهدید عظیم باشد.
فرصت از این بابت که در صورت کسب موفقیتهای بزرگ در همه حوزهها و تدارک لوازم موردنیاز برای رسیدن به قلههای بلند سعادت، علاوه بر تحقق آرزوهای بزرگ مازنیها، موجب اتحاد و انسجام هرچه بیشتر گروههای اجتماعی و تقویت و ارتقای غرور و انگیزه جوانان برای ساختن مازندرانی پیشرفته و بزرگ در سطح کشور و هزاران و خیر و خوبی و برکت دیگر میشود، اما تهدید از این جهت که چنانچه استاندار بومی، بنا به هر دلیل منطقی و غیرمنطقی قادر به تحق آرمانها و نزدیک کردن مازنیها به آرزوهایشان نشود، تمامی رویاهای شیرین به کابوسهایی تلخ، امیدها بدل به ناامیدی و یاس میشود و تمامی سرمایههای انسانی سرخورده و بیانگیزه شده و رو به انحطاط و نابودی میگذارند و از آن به بعد، تا مدتهای طولانی به دلیل خاطره تلخی که از استاندار بومی در یادها میماند، نه تنها کسی برای استاندارشدن یک رجل سیاسی بومی قدم از قدم برنمیدارد، بلکه همه عناصر بانفوذ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، تمام تلاششان را معطوف به این خواهند کرد که دیگر حتی حرفی از بر سرکارآمدن نیروی بومی نباشد.
اما اینکه چگونه چنین فرصت بزرگی میتواند تبدیل به تهدید شود، چندان نیاز به تامل ندارد.
فقط کافیست، اندکی بخشینگری، کمی رابطهسالاری، ذرهای بیتدبیری در امور، مقداری عدم تشخیص دوست از دشمن و خادم از غیرخادم، هدر دادن سرمایههای مادی و معنوی و سهلانگاری را به ظرف بزرگ اداره استان بیفزایید، آنگاه میبینید که چگونه همانطور که یک شبه طعم شیرین استاندار بومی را زیر زبان مان مزمزه کردیم، یک روزه هم طعم تلخ شکست و ناامیدی را میچشیم!
استاندار بومی، باید بداند قبل از آنکه مدیون دوستان دور و نزدیک خود باشد، مرهون مردمی نجیب و فهیم و دردچشیده است، که بدون نظر لطف آنها قطعا کشتی متلاطم استان، به ساحل امن و آرام نخواهد رسید.
استاندار بومی مازندران، نباید خود را ابزار دست عدهای سودجو و فرصتطلب ببیند که برای تحقق آرزوهای بلندپروازانه خویش، نه فقط شرافت و آبرو و اعتبار استاندار، که تمامی ظرفیتهای بالقوه و بالفعل استان را هزینه میکنند و در نهایت هم، به وقت پاسخ به نگاههای پرسشگرانه مردم از بابت هدررفت منابع و سرمایههای مادی و معنوی استان، استاندار را با بار سنگین اتهامات وارده تنها گذاشته و به دنبال هواها و هوسهای خویش روان میشوند.
البته در این میان، همانقدر که آقای استاندار بومی باید حواس خود را جمعِ انجام وظایف محوله و اولویتهای مهم و بزرگ و عدم انحراف از اهداف بلند استان کرده و با درک مسئولیت خطیری که به دوشش گذاشته شده حرکت کند، وظیفه آحاد مردم، نمایندگان مجلس و سایر دستاندرکاران و مدیران و مسئولان استانی و شهرستانی است که با روحیه همکاری و همیاری و وحدت کلمه، به جای مچگیری از استاندار و اصطلاحا «ول دادن پوست موز» به زیر پاهایش، از او دستگیری کرده و در زمان وقوع بحرانهای مختلف، پشتوانهای محکم و سدی نفوذناپذیر برای او باشند، نه آنکه دوستان دیروز، به دشمنان فردا تبدیل شده و در پی یک لغزش یا انحراف کوچک، از او روی برگرفته و به جای نقد مشفقانه، انتقاد دشمنانه را جایگزین کنند.
جان کلام اینکه استاندار بومی، یک سرمایه است، بکوشیم که این سرمایه بر اثر بیدقتی، سهل انگاری و خودخواهی، به هدر نرود.
مجله خواندنی
مطالب مرتبط
نظرات شما